الهی اسرار نگفتنی را به تو گویند و هر چه می خواهند از تو می خواهند. ضعیفانه به سویت آمدم . می خواهم درهای غیر از تو را به رویم ببندم . پیوسته از غیر گریزان باشم و رو به سوی تو داشته باشم.
الهی: لغات کوچکند و شور و هیجان دل بی پایان. دل می خروشد و جان می نالد.
خدایا هر آن زمان که زبانم از راز نگفته خاموش گرددو گفتارم در آغاز به پایان رسد. تو اسرارم را ناگفته بدان و شکایتم را بی نگارش بخوان.
الهی: آن زمان که از تو روی برگردانم روی به که آرم. به هر سوی رو کردم ولی به سوی تو آمدم که هرچه بوده و هست از توست.